بارید به هرجا گل!
در کشور ما ایران
تاریکی و ظلمت بود
از ظلم ستمشاهی
خاموشی و وحشت بود
ما منتظران، خسته
از ظلم و ستم بودیم
از آن همه تاریکی
در غصه و غم بودیم
چون نور به قلب شب
آن روح خدا آمد
خورشید وطن، آن روز
آمد که به شب، تابد
از تابش روی او
دیو از وطن ما رفت
آمد گل و آمد نور
تاریکی شب ها رفت
آمد به وطن، خورشید
تاریکی و ظلمت رفت
بارید به هرجا گل
خاموشی و وحشت رفت
شاعر: حسین عبدی، مجله سروش کودکان، بهمن 1389
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی