مهد عسل بهشتي براي نوگلها

لحظه ای تامل با خاطره ای از دکتر شریعتی

1392/4/16 10:02
نویسنده : سعید وزیرزاده
585 بازدید
اشتراک گذاری

 

« کلاس پنجم که بودم پسر درشت هیکلی در ته کلاس ما می نشست که...  »

 

1

ادامه مطلب...

 

کلاس پنجم که بودم پسر درشت هیکلی در ته کلاس ما می نشست که...
برای من مظهر تمام چیزهای چندش آور بود ، آن هم به سه دلیل ؛

اول آنکه کچل بود،

دوم اینکه سیگار می کشید

و سوم - که از همه تهوع آورتر بود- اینکه در آن سن و سال، زن داشت. !... 

چند سالی گذشت

یک روز که با همسرم از خیابان می گذشتیم ،آن پسر قوی هیکل ته کلاس را دیدم

در حالیکه خودم زن داشتم ،سیگار می کشیدم و کچل شده بودم .

 

و تازه فهمیدم که خیلی از اوقات آدم از آن دسته چیزهای بد دیگران که ابراز انزجار می کند

ممکن است در خودش به وجود می آید...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)