سال نو مبارک!!!!!
...بله...
سال نو مبارک
تعجب کردین
...نه...
تعجب نکنین الان سال نو شده
صبر کنین صبر کنین این سال که نو نشده
ما یه سال معنوی هم داریم دیگه،
وقتی بنده های خوب خدا باشیم
و خدای مهربون فرصتها رو بهمون بده که استفاده کنیم و پاک بشیم و نو بشیم
یعنی سالمون هم نو شده وشبهای قدری که گذروندیم از این فرصتها بود
پس مهمانهای خوب خدا سال نوتون مبارک
و اما به بهانه سال نو یه قصه قصه بهار و البته......................................
ادامه قصه زیر رو در ادامه مطلب بخونین تا بگم و البته چی؟
بهار بود و غنچه سرخ گل ناز می خواست که کم کم بشه باز
دلش می خواست بزرگ بشه خوشگل بشه هم صحبت بلبل بشه عسل بشه عسل بشه
بهار بود و غنچه سرخ گل ناز می خواست که کم کم بشه باز
دلش می خواست بزرگ بشه خوشگل بشه هم صحبت بلبل بشه عسل بشه عسل بشه
.
.
.
.
.
فردا بود و روز دیگه خورشید پیروز دیگه غنچه هنوز تو خواب خوش
یهو صدای چهچهی رسید به گوش
غنچه شنید اومد به هوش
صدای بلبل رو شناخت
بهار رو باور کرده بود
چون هوس کار کرده بود
بالاخره بچه های خوب غنچه شکفت و هوا خوب و بهاری شد
کدوم غنچه امروز شکفت؟
غنچه روی ماه سارا جون
خانم فرجی عزیز
تو خوبی؛ آنقدر که هوا با تو خوب می شود
اصلا هوا به هوای تو خوب می شود.
تولدت مبارک
به عنوان کادوی تولد برات دعا می کنیم
و
چه دعایی کنمت بهتر از این:
که خدا پنجره باز اتاقت باشد،
عشق محتاج نگاهت باشد،
و دلت وصل خدایت باشد
راستی بچه های گل توی پستهای بعدی
حتما
قصه گل سرخ و بهار رو که یه قسمتهاییش رو در بالا خوندین براتون می نویسم
پس به زودی در کتابخانه کودکان منتظرمون باشین