مامان من کارمنده!!!!
سلام
من یه کوچولوی ناز خیلی دوست داشتنی هستم که مجبورم هر روز صبح خیلی زود از خواب بیدار شم و قبل از اینکه هر کارمندی انگشت بزنه خودمو به مهد معرفی کنم
مامانم همیشه میگه:
گلکم من در مقابل شیطنتهای تو کم می یارم ظهرا خسته می رسم خونه و با یه ناناز کوچولوی وحشتناک روبرو می شم که هزار ماشااله بمب انرژیه و به یک مامان با انرژی و باحال و با حوصله نیاز داره ولی من...
البته مامانم دنبال یه مهد خیلی خوب بود تا اینکه مهد عسل رو پیدا کرد به بابایی میگفت: می خواد من دیگه یواش یواش وارد اجتماع بشم چون واقعا به همبازیهام علاقه نشون می دم و توی خونه مدام بهونه گیریشون رو می کنم
اما چون می رفت سرکار می خواست منو بذاره مهد البته بهتره بدونین که من مهد عسل رو دوست دارم چون اونجا اونقدر بهم محبت میکنن که جای خالی مامان رو توی این 7-8 ساعت حس نکنم
به نظر شما چرا مامان من کارمنده؟
اما با وجود این من مامانی رو خیلی دوست دارم چون میدونم برای اینکه من توی رفاه بیشتری باشم میره سرکار وگرنه اونم دوست داشت بیشتر پیش من باشه
پس بهش میگم:
مامان خوبم روزت مبارک