مهد عسل بهشتي براي نوگلها

گردش لاک پشت ها

1391/5/3 12:08
نویسنده : سعید وزیرزاده
578 بازدید
اشتراک گذاری

 

گردش لاک پشتها

يكي بود يكي نبود .مامان لاك پشت و بابا لاك پشت تصميم گرفتند كه همراه پسرکوچولوشون به گردش بروند . آنها یه بيشه رو که كمي دورتر از خانه شان بود انتخاب كردند .

وسايلشان را جمع كردند و به راه افتادند و بعد از يك هفته به آن بيشه قشنگ رسيدند .


65

ادامه مطلب...

 

سبدهايشان را باز كردند و سفره را چيدند ولي يكدفعه مامان لاك پشته با ناراحتي گفت : ای وای يادم رفته درقوطي بازكن رو بيارم .

بابا لاك پشت به پسرش گفت : پسرم میشه تو برگردی و اون رو بياری؟

لاکی کوچولو اولش قبول نكرد ، ولي بابایی برايش توضيح داد كه ما بدون دربازكن نمي توانيم قوطي ها را باز كنيم و چيزي بخوريم و صبر مي كنيم تا تو برگردي . ما به تو قول مي دهيم

 لاکی کوچولو با ناراحتي به راه افتاد

12

سه روزگذشت ، آنها خيلي گرسنه بود . ولي چون قول داده بودند ، باز هم انتظار كشيدند .

يك هفته گذشت ، مامانی به بابا لاک پشته گفت : مي خواهي یه چيزي بخوريم ،خیلی گرسنه ایم، لاکی نیست،متوجه نمیشه ما چیزی خوردیم

بابا لاک پشت گفت : نه ما قول داده ايم و بايد صبر كنيم .

خلاصه سه هفته گذشت .

مادر گفت : چرا دير كرده بايد تا حالا مي رسيد ؟

55

 

پدر گفت : آره حق با شماست ، بهتر است تا او برگردد ، لااقل ميوه اي بخوريم .

آنها ميوه اي بر داشتند اما قبل از اينكه بخورند صدايي به گوششان رسيد كه گفت : آهان ! مي دانستم تقلب مي كنيد .

اين صداي بچه لاك پشت بود كه از پشت بوته ها بيرون آمد .

و گفت : ديديد زير قولتان زديد ؟ چه خوب شد كه نرفتم !

455

خوب کوچولوهای گل...

داستان جالبی بود؟

شاید آخرش یه کم خندیدین

یا از اینکه لاکی کوچولو مچ مامانی و بابایی رو گرفت ذوق کردین

اما به نظر شما بهتر بود مامان بابا چه تصمیمی می گرفتن؟

یا بهتر بود لاکی کوچولو چه کاری رو انجام میداد؟

با مامان بابای خوبتون یه بار دیگه داستان رو مرور کنین

و این بار خودتون اون طوری که بهتره تمومش کنین

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)