مامانی ما چی بپوشیم بهتره؟
پسربچه با کت و شلوار روی پله های تالار نشسته بود و با حسرت بازی بچه ها را در محوطه بیرونی نگاه می کرد.... یک پاپیون بزرگ قرمز رنگ هم روی یقه اش زده بود. بیشتر از ۵ یا ۶ سال نداشت. آرام دست اش را به طرف یقه اش برد و پاپیون اش را کمی شل کرد. داخل سالن مجری داشت لطیفه تعریف می کرد. این طرف بزرگ ترها به داشتند به لطیفه ها می خندیدند و آن طرف، بچه ها بی خیال همه چیز، در محوطه بازی می کردند . پسر بچه جزو هیچ کدام نبود. نه لطیفه گوش می داد، نه بازی می کرد. تنها نشسته بود. چند دقیقه بعد... یک کت و یک پاپیون روی پله های تالار رها شده بود و پسربچه ...